مادر ۱: پسر من ریاضیش عالیه! کلا ریاضی و علوم رو خیلی دوست داره و خوب یاد میگیره. فقط معلمشون گفته املاش یکم ضعیفه. باید بیشتر کار کنه.
مادر ۲: چه جالب! بچهی من برعکسه. املاش خیلی خوبه ولی تو ریاضی مشکل داره.
مادر ۱: بالاخره به قول معروف هر کسی را بهر کاری ساختند. ایشالا همشون عاقبت به خیر بشن.
مادر ۲: ایشالا...
پریروز داشتم از این لینک یه TED Talk میدیدم که راجع به یادگیری یک زبان جدید بود. سخنران، که در حال یادگیری هشتمین زبان مورد علاقهش هست، در مورد polyglot ها یا آدمهایی که به چند زبان حرف میزنن صحبت میکنه. داستان از این قراره: برای سخنران این سوال پیش اومده که چه چیز مشترکی بین این جور آدمها هست که باعث میشه این توانایی رو داشته باشن که زبانهای مختلف رو یکی بعد اون یکی (عامیانهی یکی پس از دیگری :دی) یاد بگیرن. به همین خاطر میره سراغ polyglot هایی مثل خودش. چیزی که در وهلهی اول دستگیرش میشه اینه که هر کدوم از این آدمهای چندزبانه، برای یادگیری زبان روش خاص خودشون رو دارن. پس روش مشترکی بین اونها پیدا نمیکنه که سوال اولیهش رو توضیح بده. اما متوجه یک چیز مشترک میشه: اینکه تمام اون آدمها از روش خاص خودشون لذت میبرن. جالبتر اینکه دو نفر رو که باهاشون آشنا شده مثال میزنه. این دو نفر هر کدوم چندین سال توی مدرسه یا کلاس، زبان خوندن اما پیشرفتی نداشتن، تا حدی که فکر میکردن واقعا استعداد یادگیری زبان جدید رو ندارن. یکی از اونها توی زبان انگلیسی یکی از بدترین شاگردای کلاس بود. اما الان این دو نفر به ۱۰ و ۱۱ زبان صحبت میکنن. در نهایت سخنران به این نتیجه میرسه که واقعا تفاوتی بین polyglot ها و بقیهی آدمها نیست. فقط مهمترین ویژگی اونها اینه که سعی کردن روش یادگیریای رو که ازش لذت میبرن پیدا کنن.
خود سخنرانی حق مطلب رو بهتر ادا میکنه، اما این رو میشه به بقیهی چیزها هم تعمیم داد. اینکه یک نفر ریاضی رو دوست نداره و خوب نمیفهمه میتونه به این معنا باشه که روشی که باهاش ریاضی رو بهش یاد دادن براش جذاب نبوده. این خیلی خندهداره که مدرسه سعی میکنه یک یا چند روش محدود آموزشی رو به همه تحمیل کنه. این طوری فقط یه تعدادی از بچهها که از قضا این روشها رو جذاب مییابند (!) به اصطلاح شاگرد اول میشن و بقیه به اصطلاح متوسط یا به اصطلاح ضعیف.
این که ژنتیک هم دخیله قابل انکار نیست اما تاثیر محیط هم کم نیست. استعداد اونقدرها هم ذاتی نیست. شاید این درست نیست که هر کسی را بهر کاری ساختند، گرچه در ظاهر شاید این طور به نظر بیاد چون از یه سنی به بعد، بسته به محیط، هر کسی به طرفی متمایل شده. این گل آدمی رو که سرشتند و به پیمانه زندند، خوب نذاشتن خشک بشه. هنوز هم حالت گِل داره. خمیریه، میشه بهش شکل داد، اون طور که خود آدمی دوست داره.